هر متاعی را دهی ارزان گران آری بدست
رایگان از کف مده گر رایگان آری بدست
گر بقا خواهی شدن، در راه جانان شو فنا
تا به عالم سودها از این زیان آری بدست
تا نگردی پایمال مرکب نفس دنی
زآن شرارت پیشه میباید عنان آری به دست
ایکه با چشم حقارت سوی ما داری نظر
قدرت ما را به روز امتحان آری به دست
مرگ را ترجیح خواهی داد بر آن زنگی
کز در دونان به حفظ جان دو نان آری به دست
ای غنی از خون مشتی دردمند بی نوا
تا به کی خواهی شراب ارغوان آری به دست
این نصیحت را ز روشن خاطری دارم به یاد
سعی کن شاید دلی را در جهان آری به دست
زاهدا فرق میان ما و تو نبود جز این
ما وصال حق، تو میخواهی جنان آری به دست
راستی بیش از کجی در کارها باشد دخیل
راستی از تیر میجو چون کمان آری به دست