نگرانی

نگرانی هرگز از غصه های فردا چیزی نمی کاهد، بلکه فقط شادی امروز را از بین می برد!!!

تامل

این شمایید که به مردم می آموزید چگونه با شما رفتار کنند

ثروت

آن کسی که مال بسیاری دارد ثروتمند نیست، کسی که بسیار می بخشد ثروتمند است!

علی

با آنکه علی به پیش حق محترم است

هر چند که با نبی  علی ابن عم است

جز اینکه بود همسر زهرای بتول

در حق علی هر چه بگوئیم کم است

سر تا پا حسن

می خواستم آن دو چشم مستش بوسم

هر عضو پسندیده که هستش بوسم

اما چکنم که او زسر تا پا حسن

راضی نشد از ناز که دستش بوسم

لازم نیست

حدیث حسن تو را آب وتاب لازم نیست

دلیـل روشنی از آفتـاب لازم نیست

برای صید دل ما اشارتی کافیست

کمند زلف تو را پیچ وتاب لازم نیست

به گردن دل ما رشته محبت توست

به پای عاشق صادق طناب لازم نیست

وصل

گفتم: رسم به وصل تو ای گل اگر شود

گفتا: خیال خام بود این مگر شود

گفتم: که باش یار من ای مه ز راه مهر

گفتا: که یار همچو تو بی پا و سر شود؟

گفتم: هوای یک دو سه بوس است در سرم

گفتا: که ترسم این هوست بیشتر شود

گفتم: برد که بهره ز عمر عزیز خویش؟

گفتا: کسی که پیرو اهل نظر شود

گفتم: بود به عشق تو شادان کدام دل؟

گفتا: دلی که تیر غمم را سپر شود

گفتم: مرا زقید غم عشق وارهان

گفتا: در این معامله سودت ضرر شود

گفتم: ز بعد هجر میسر شود وصال؟

گفتا: شود، ولیک به عمر دگر شود

گفتم: که گشته خشک مرا نخل خرمی

گفتا: به یک دو ساغر مــی بارور شود

گفتم: که راز عشق تو را می کنم رقم

گفتا: چنان مکن که قلم با خبر شود

گفتم: زعقل سر نزند از چه کار عشق

گفتا: که راهزن زکجا راهبر شود

گفتم: زعشق تو چشمم به خون نشست

گفت: این نصیب مردم صاحب نظر شود

نگرانی

نگرانی هرگز از غصه های فردا چیزی نمی کاهد، بلکه فقط شادی امروز را از بین می برد!!!

بهترین

اگر از هر چیز بهترین را نداری، از هرچیز که داری بهترین استفاده را بکن!!!

بهار

تا آمدی ای بهار، دل را دادم

به پلک نگاه خویش بر پا دادم

تو رفتی و من دوباره تا آخر عمر

به پلک نگاه خویش برجا دادم

به مناسبت روز عید غدیر

 

غدیر باغ گلی است برای ابراهیم 

 

معبودا!

معبودا!

به من بیاموز که چگونه معصومیت چشمان پر مهر کودکان ، لطافت شکوفه های بهاری و عشق بر آمده از هزار لای تاریخ را به هم بیامیزم و خانه دل را با این معجون پر رمز و راز بنا سازم تا صاحب خانه ای جز تو لایق حضور در آن نباشد. 

عزیزترین معشوق هستی !

روح بی تابم در جستجوی توست و هر لحظه تو را فریاد می زند ، هر چند که گاه تمنایش در میان هوسهای جسم خاکی گم می­شود امّا تو چون خون در رگهای من جریان داری و نمی توانم فراموش کنم که حیاتم بی تو ممکن نیست.

ای آرزوی دلهای بی­قرار !

ای آرزوی دلهای بی­قرار !  

کاش پرده­های هجر را کنار بزنی و جلوه­ای از جمال زیبایت را به چشمان گناهکار ما بنمایانی. کاش بیایی و فلسفة زیبای رویش را برای نیلوفران باغچه تفسیر کنی. کاش بیایی و با فریادی حسین وار ما را از کنار خانة عشق بخوانی.

کاش بیایی و با نگاه آسمانیت ما را به خودمان برگردانی، آنگونه که ما از برکت نگاهت جاویدان شویم . کاش بیایی و با دستان سبزت روح ترک خوردة ما را از کویر عصیان به آسمان نیایش ببری و در دریای معانی غسل دهی و شفا بخش دل بیمارمان باشی. کاش بیایی و ما را به مصاحبت پونه­ها در ضیافت نهرها ببری.

مهدی جان! روزی که بیایی ، روز شکوفایی تمام عشق و نابودی تمام سنگدلی است و چه کسی است که آرزوی چنین روزی را نداشته باشد.

نوع نگاه

بدبین همیشه می گوید: شب فرا رسیده است، خوشبین می گوید: صبح در راه است.

آموزش

سعی نکنید از کسی یک ماهی بگیرید، بلکه سعی کنید ماهیگیری را از او بیاموزید!!

سئوال

پرسید کدام راه نزدیکتر است؟

                        گفتم به کجا: گفت به خلوتگه دوست!

                                              گفتم تو مگر فاصله ای می بینی؟

                                                                          بین آنکس که دل ما همه منزلگه اوست