دروغ دو جانبه

شخصی بد ما به خلق می گفت
ما چهره ز غم نمی خراشیم
ما نیکی او به خلق گفتیم
تا هر دو دروغ گفته باشیم

سلام آقا

سلام آقا!قدم بر چشم هایم می نهید آقا؟
شب آدینه است امشب به من سر می زنید آقا؟
چه رخساری! شما رنگ خدایی می زنید انگار
عجب عطری! شما عطر اقاقی می دهید آقا
چه زیبایید! عجب نوری! ... نمی بینم!
زبانم لال! چشمم را به سختی می زنید آقا!
هوای سینه ام ابری، دل از نامردمی ها پر
کجا؟ پس کی به دادم می رسید آقا؟
شما آن سوی مولایی، من این سوی پریشانی
از این بیچاره هم آخر، شبی یادی کنید آقا
گمانم باز آدینه شما را خواب می بینم
سر سجاده امشب هم، دو پلکم می پرید آقا

چیست؟ چیست؟

 

ما گهنکاریم، آری، جرم ما هم عاشقی است
آری اما آنکه آدم هست و عاشق نیست، کیست؟
زندگی بی عشق، اگر باشد، همان جان کندن است
دم به دم جان کندن ای دل کار دشواری است، نیست؟
زندگی بی عشق، اگر باشد، لبی بی خنده است
بر لب بی خنده باید جای خندیدن گریست
زندگی بی عشق اگر باشد، هبوطی دائم است
آنکه عاشق نیست، هم اینجا و هم آنجا دوزخی است
عشق عین آب ماهی یا هوای آدم است
می توان ای دوست بی آب و هوا یک عمر زیست؟
تا ابد در پاسخ این چیستان بی جواب
بر در و دیوار می پیچد طنین چیست؟ چیست؟...