مگر چه گفتم و نوشتم ای مه نوشاد
که زان نوشته و زان گفته گشتهای ناشاد
هزار بار نوشتم که دارمت من دوست
دوباره باز نویسم هر آنچه بادا باد
دلم خراب پس از مرگ من نخواهد شد
که این بنای به نام تو کردهام آباد
ز من تو دوری و یادی نمیکنی از من
من از تو دورم و از دوریت کنم فریاد
به یاد آر مرا آن زمان که از سر شوق
ز دوستان وفا کیش خود نمائی یاد