رفتی زدیده لیک نرفتی ز خاطرم
نقش تو مانده در دل و نامت به دفترم
گرچه نگفتی آنکه کجائی تو لیک من
هر جا که رو کنم تویی آنجا برابرم
شاداب و سرخ، رویِ من از همت شماست
ای قلب خون فشان من و دیدة ترم
ای دوست هیچ یاد ز بگذشته میکنی
بگذشتهای که بود فروزنده اخترم
بودی تو گه نشسته کنارم چو گلبنی
گاهی چو سرو سایه بیفکنده بر سرم
ترسم عزیز تاب نیارد دلم دگر
کوهیست بار عشق و چو کاهیست پیکرم