باز از جنون عشق به کوی تو آمدم
بیگانگی مکن که به بوی تو آمدم
در بر رُخم مبند که همچون نگاه شوق
با کاروان اشک، به سوی تو آمدم
از شهر بند عقل به سر منزل جنون
اینسان به شوق دیدن روی تو آمدم
از رفته عذرخواه و ز آینده بیمناک
آشفته تر ز حلقه موی تو آمدم
مانند اشک، دور ز دیدار مردمان
با سر دویده تا سر کوی تو آمدم