ھرجا که سر زدم ھمه در مرز بودن است
کو مرز تازه ای که فرا تر ز بودن است
پروانه وار بال و پر گر گرفته ام
پروانه ی عبور من از مرز بودن است
کو عمر خضر؟ رو طلب مرگ سرخ کن
کین شیوه جاودانه ترین طرز بودن است
خاموش می شویم و فراموش می شویم
ما را اگر که وسوسه در سر، ز بودن است