زورق شکسته

من میروم زکوی تو و دل نمی­رود

این زورقِِ شکسته ز ساحل نمی­رود

گویند دل زعشقِ تو بر گیرم، ای دریغ

کاری که خود ز دست من و دل نمی­رود!

گر بی تو سوی کعبه رود کاروانِ ما

پیداست آن­که جز رهِ  باطل نمی­رود

درجست و جوی روی تو هرگز نگاهِ من

بی کاروانِ اشک ز منزل نمی­رود.

خاموش نیستم که چو طوطی و آینه

آن روی روشنم ز مقابل نمی­رود.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد