مرگ بهتر باشد از غم، مردم ناشاد را
تلخ باشد بعد شیرین، زندگی فرهاد را
بهر نقش لوح سینه هر سخن شایسته نیست
ضبط خاطر کرد باید گفتۀ استاد را
شخص هجران دیده میباشد امیدش بر وصال
خرمن کوبیده دارد انتظار باد را
دوش با درماندهای، بیچارهای آهسته گفت:
نشنود امروز گوش هیچ کس فریاد را
گر نظر بر آفرینش از سَرِ دانش کنی
کی دگر منکر توان شد عالم میعاد را
امتحانی میدهد تشخیص، دشمن را ز دوست
مینماید نقطهای معلوم صاد و ضاد را
میشود افزون مقام از همنشین زیر دست
صفر باعث میشود افزایش اعداد را
زودتر صید حوادث میشود شخص ضعیف
کوشش صید قوی عاجز کند صیاد را