تو گفتی تا ابد همدرد با درد منی در بست
تعارف می کنی میدانم اما باز هم خوبست
از آن دنیای خاموشی که در آن غرق می گشتم
جدایم کرده ای با یک نگاه ساده و سرمست
کمی بعد از تبســم های سبزت راه افتادم
ولی بعد از کمی من ماندم و یک کوچه ی بن بست
شبیه قابی از دیوار چشمان تو افتادم
شکستم درمیان خاطراتم با دلی در دست
چه فرقی می کند دیگر پس از تو زندگی یا مرگ
ولی نه (( زندگی زیباست تا یاد شقایق هست))
دلم بعد از تو در آشوب فصلی زرد می خشکد
به فریادم برس ای عشق دارم می روم از دست