شهبال همت

مگذر از من ای که در راهِ تو از هستی گذشتم

باخیالِ چشمِ مستت از می و مستی گذشتم

دامنِ گلچین پر از گل بود از باغِ حضورت

من چو بادِ صبح از آنجا با تهی­دستی گذشتم

من از آن پیمان که با چشمِ تو بستم سالِ پیشین

گر تو عهدِ دوستی با دیگری بستی­ـ گذشتم

چون عقابی می­زنم پر در شکوهِ بامدادان

من که با شهبالِ همت زین همه پستی گذشتم

پاکبازی همچو من در زندگی هرگز نبینی

مگذر از من ای که در راهِ تو از هستی گذشتم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد