کاشکی آیینه عریانی نداشت
هیچ چشمی پلک پنهانی نداشت
کاش هر باغی که در گل می نشست
زیر هر برگش تامل می نشست
کاش حیوانات کافر می شدند
فوج انسانها پیمبر می شدند
کاش برف خستگی کم می نشست
جای یخ برسنگ شبنم می نشست
کاش ما همسایه ی هم می شدیم
در شب آیینه شبنم می شدیم
کاش...