کاش

کاشکی آیینه عریانی نداشت
هیچ چشمی پلک پنهانی نداشت
کاش هر باغی که در گل می نشست
زیر هر برگش تامل می نشست
کاش حیوانات کافر می شدند
فوج انسانها پیمبر می شدند
کاش برف خستگی کم می نشست
جای یخ برسنگ شبنم می نشست
کاش ما همسایه ی هم می شدیم
در شب آیینه شبنم می شدیم
کاش...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد