مهمان

خرم آن سینه که از عشق فروزان باشد

ای خوش آن دل که ز سودای تو سوزان باشد

گفته بودی که گذاری به سر ما قدمی

کاش شایستۀ خاک قدمت جان باشد

ای که دعوا سر پیری و جوانی داری

دعوی آن به که در آن حجت و برهان باشد

عالم ثابت و یک رنگی عشق است اینجا

کاندر آن هر چه ببینی همه یکسان باشد 

با دل و زحمت و آزار وی ای سینه بساز  

که همین یک دو سه شب پیش تو مهمان باشد  

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد