تنهایی

چه قانون عجیبی است تنهایی!
نه!
چه ارمغان نجیبی است و
چه سرنوشت تلخ و غریبی!
که هر بار ستاره ای می آید و
با دستهای من راهی آسمان پر ستاره شود...
و باز من در تنهایی و سکوت
با چشمهایی خیس ....
پیوند ستاره را به نظاره نشینم.
و خاموش و بی صدابه خاطره ستاره از من گشته جدا ....
دل خوش کنم.
و باز هم من و
باز تنهایی....

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد